Wednesday, September 26, 2007

6

سلام
این روزها سرم خیلی شلوغ شده حتی تا چند روز دیگه سرم شلوغ تر هم میشه، از روزی که از کارم استعفا دادم و اومدم بیرون کلی کار عقب افتاده دارم که باید انجام بدم، علاوه بر کارای شخصیم یک عالمه کار هم برای خونمون که داریم میسازیمش دارم، هر روز صبح دارم با دوستم بابک میرم دنبال کارای خونه، و باز هم میبینم کلی کار داره، فعلاً که دوروزه توی شرکت گاز گیر کردیم و هر روز یکیشون میره مرخصی و کار ما منتقل میشه به روز بعد، از اون طرف هم نجار و بنا و لوله کش و هزار تا کوفت و زهر مار دیگه هستند که باید به کار اونا هم نظارت کنیم، دو دقیقه که ولشون میکنیم به حال خودشون، همشون از زیر کار در میرن، نمیدونم این مردم ما چرا اینجوری کار میکنن، نمیدونم حلال و حرام پولی که به دست میارن براشون مهم هست یا نه، نمیدونم اون نمازی که اونجا میخونن قبول کنم یا کم کاریهاشونو ، سیمان کارا رو دیروز یه صبح تا عصر ولشون کردم اومدم دیدم، فقط دو تا تیقه که حدود سی سانتیمتر در دو متر هست رو سیمان کردن، وقتی هم بهشون میگی هزار تا دلیل میارن، از دست همسایه ها هم که دیگه کلافه شدیم، مثل اینکه همسایه های ما با هم قرار داد بستند یک روز در میون از ما شکایت کنن وقتی هم که بهشون میگیم مشکلت چیه فوری صد و هشتاد درجه تغییر میکنن و میگن نه بابا شما کاراتون رو انجام بدید ما مشکلی نداریم، به خاطر همین ها دو ماه کارمون پلمپ شده بود و کلی هزینه اضافی انداختن دوشمون، نمیدونم واقعاً این چه زمونه ای شده، به هر حال خدا خودش کمک کنه، الان هم کلی کار دارم که باید بهش برسم و دیگه نمیرسم این مطلبم رو هم الان درست تموم کنم و از باقی چیزا بنویسم، فعلاً....
نوشته شده در 4/7/86 ساعت 14:10

No comments: